ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
درک فلسفه یعنی پر کردن چاله های مغزی با استنباطی که شاید از دید همه کس درست نیست.
و او هیچ گاه نفهمید که منظورم دوست داشتن است
نه این را بلکه خیلی چیز ها را در نیافت
درنیافت که با رفتنش مرگ را همچون خوراکی که مادر به بچه اش می دهد, به زور می داد
نه,می چپاند که حتا اگر نخواهی هم ,بخوری
آمدم مهر را برایش تعریف کنم
نشد,نتونستم
هر چه کوشش و تلاش
نخ اینها پاسخ گو نبود
خواستم به گفته ی مرم برایش عملی بگویم و نشان دهم
گل خریدم , به یادش بودم ,....
اما انگار سرنوشت شوم من اینگونه نوشته شده بود که او نفهمد مهرم را
اصلا یعنی چه؟!
همین مهر؟
احساس!!!!
حتا برای خودم هم نتوانستم روشن کنم!
.!