نوشته های یک

نوشته های یک

می نویسم برای خودم نه تو
نوشته های یک

نوشته های یک

می نویسم برای خودم نه تو

تنفر

     رو به دیوار است.نشسته بر دو زانو به گونه ای که در حال نگاه به چشم اندازی دور و مات و مبهوت.

دست ها را بر روی پا گزاشته و گاهی سر را تکان می دهد و در جستجوی نگاهی نو در سیمان سفید و کثیف دیوار خانه می گردد تا شاید دیدی تازه به رویش یگشاید. دنبال چیزی که به این لحظه های بیهوده اش معنا دهد.پاسخ گوی همه ی گنگی ها باشد.

از هر سویش جانوران مرده به او یورش می برند.جانورانی از عهد باستان تا کنون ، جنگی برابر میان گذشته و حال و همچنان در جستجوی دیدی نو و دیگر .

بزرگترین گودال درونش را با هیچ نمی توانست پر کند.از پنجره خسته و به دیوار پناه آورده بود.چندی است که جز دیوار خویش چیزی را نمی بیند.

او را می شناسم.آشناست.مزه و بوی فکرش برای من یک دیدار نو از شخصی قدیمی را رقم می زند.فردی که گمان می کنم در گذشته های خود او را می شناخته ام.اما انگار چهره اش محو است.تشخیص او برایم دشوار است.پس از چندی درنگ او را می شناسم.باورش سخت است.

او منم

نظرات 5 + ارسال نظر
.... چهارشنبه 26 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 00:34

نه ارشیا- این منم بعد از رفتن تو.

من شما رو نمی شناسم
میشه خودتون رو معرفی کنید ؟!

امیر جمعه 25 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 12:24

ساقیا از می فزون کن معنی ام
مستی ام ده وارهان زین هستی ام
غافلم کن زین جهان خیر و شر
وارهان جان را ز سحر مستمر
وا رهان جان را ز قید خویشتن
نیست سدی چو من در راه من
صدر المتاءلهین شیراز - ملاصدرا

شیرین تبار جمعه 18 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 16:23 http://hojumevagheyat.blogfa.com

گزاشته=گذاشته
تو را نمی دانم ولی من در این زندگی غوطه ورم...هوا...اسمان....اب را دوست دارم...

reza چهارشنبه 27 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 05:30

دیوار سیمانی جای بدی واسه کوبوندن سر توش نیست!!!

منا سه‌شنبه 26 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 12:33

راستش رو بخوای دوسش نداشتم.چون برگرفته از زمانی یه که افکارت خیلی پریشون بود و من خیلی برات ترسیده بودم چون فکر می کردم که اتفاق بدی برات می افته

sepas az didgahet
are kheyli parishun bud am :)
va sepas az mehret ke bi nahayate

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد