نوشته های یک

نوشته های یک

می نویسم برای خودم نه تو
نوشته های یک

نوشته های یک

می نویسم برای خودم نه تو

تنفر

     رو به دیوار است.نشسته بر دو زانو به گونه ای که در حال نگاه به چشم اندازی دور و مات و مبهوت.

دست ها را بر روی پا گزاشته و گاهی سر را تکان می دهد و در جستجوی نگاهی نو در سیمان سفید و کثیف دیوار خانه می گردد تا شاید دیدی تازه به رویش یگشاید. دنبال چیزی که به این لحظه های بیهوده اش معنا دهد.پاسخ گوی همه ی گنگی ها باشد.

از هر سویش جانوران مرده به او یورش می برند.جانورانی از عهد باستان تا کنون ، جنگی برابر میان گذشته و حال و همچنان در جستجوی دیدی نو و دیگر .

بزرگترین گودال درونش را با هیچ نمی توانست پر کند.از پنجره خسته و به دیوار پناه آورده بود.چندی است که جز دیوار خویش چیزی را نمی بیند.

او را می شناسم.آشناست.مزه و بوی فکرش برای من یک دیدار نو از شخصی قدیمی را رقم می زند.فردی که گمان می کنم در گذشته های خود او را می شناخته ام.اما انگار چهره اش محو است.تشخیص او برایم دشوار است.پس از چندی درنگ او را می شناسم.باورش سخت است.

او منم