نوشته های یک

نوشته های یک

می نویسم برای خودم نه تو
نوشته های یک

نوشته های یک

می نویسم برای خودم نه تو

گره

حالم بده

می پرسی چه بر سره تو آمده

پاسخ من را چشمانم به تو می دهند

خودت همیشه از چشمان من خیلی از پاسخ های مرا بر داشت می کردی که شاید درست یا اشتباه باشند 

امروز چشمان آدمی نیز دروغ می گویند .

خسته شدم از خودم ، از گفتن دردها

می گویی درد؟!

آری به راستی درد که شاید از چشمانم پیدا نیست

در چاله ی گرد دایره ای خود مکعب می گزارم

شاید جاهایی از آن را پر کند اما هنوز که هنوزه نه چشمانم می گویند نه تو آن را می فهمی

بس است بیش از این نمی خواهم ارزش دردها ، حرفها و ... خود را پایین بیاورم.


نظرات 5 + ارسال نظر
امیر جمعه 25 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 13:06

درد بی دردی علاجش آتش است ... مثنوی مولانا
درد تنهایی درد گرانیست که هر انسانی را تون پرداختن به آن نیست
هنر درد می بیند و درمان می کند .. اما جنس هنر از جنس درد جناب شما نیست
درد .. از اوست درمان هم از اوست ما این وسط سببیم .. نخواستم سبب باشم از دانشکده پزشکی اومدم بیرون
درد چیزه خوبیه ... چون آدمی رو متوجه چیزایی میکنه که تا حالا نبوده ..
جنس برخی درد ها خاکیه برخی شون ذهنیه و خیالیه برخی هم مال نفس آدمیه و جانشه .. البته من این مورد آخر و تا حالا ندیدم
درد .. درد بی درمون بگیری فحشه .. می دونی چرا ؟؟؟
دل ندارد هر که او را درد نیست - وانکه خود دردی ندارد مرد نیست
نزد بی دردان مگو زنهار درد - دشمن است آن دوست کو هم درد نیست

شهرزاد دوشنبه 24 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 20:51 http://hichopoch.blogsky.com

manam az goftane dardam khastam!

به سان ماه پنج‌شنبه 20 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 00:11 http://nickgftar.blogfa.com

اومدی ! دلتنگ اومدی . . .

[ بدون نام ] دوشنبه 17 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 21:58 http://hichopoch.blogsky.com

babate cm mamnoon;)

[ بدون نام ] شنبه 15 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 02:09 http://hichopoch.blogsky.com

arzesh!....adam degh mikone

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد